به گزارش مشرق، انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به دلیل نقش این کشور در تحولات جهانی به خصوص بعد از جنگ دوم جهانی و شکل گیری نظام دو قطبی، نه تنها برای مردم این کشور، بلکه برای بسیاری از کشورها دارای اهمیت خاصی بوده است. چرا که انتخاب رئیس جمهور از هر یک از احزاب آمریکا به دلیل استراتژیهایی که اتخاذ میکرد بر روی بسیاری از کشورهای دیگر تاثیر میگذاشت.
در دوران پهلوی دوم نیز این مسئله صدق میکرد. به طوری که با روی کارآمدن برخی از روسای جمهور آمریکا دست محمدرضا پهلوی در اتخاذ تصمیمهای بلندپروازانه در سطح منطقه بازتر میشد اما برخی دیگر از روسای جمهور آمریکا با تحت فشار قراردادن پهلوی دوم، ایران را مجبور به اتخاذ سیاستها اصلاحات اجتماعی میکردند. با توجه به اینکه تاریخ نشان داده که بیشترین فشارها بر روی شاه از سوی روسای جمهوری دموکرات بوده است، این نوشتار درصدد بررسی روابط شاه با سه تن از روسای جمهور دموکرات در دوران سلطنتش است.
ترومن
بعد از اشغال ایران توسط متفقین و برکناری رضاخان و تضعیف حکومت مرکزی، وضعیت به گونهای رقم خورده بود که پسرش از موقعیت متزلزلی برخودار بوده و نمیتوانست در سالهای اولیه حکومت مانند پدر رفتار کند. از این رو در سالهای ابتدای دهه 20 محمدرضا پهلوی درصدد برآمد تا با اتخاذ سیاستهایی در داخل و خارج بر استحکام حکومت خود بیفزاید. یکی از این سیاستها نزدیک شدن به ایالات متحده آمریکا بود. هدف شاه از این کار تقویت موضع حکومتش در مقابل شوروری و افزایش حمایت انگلیس از وی بود. 1
در این راستا شاه تلاش کرد تا برای جلب نظر آمریکا ارتباط شخصی با مسئولان سفارت آمریکا در ایران برقرار کند. از این رو در دوران اشغال ایران، نخستین تماسهای او با آمریکاییها از طریق جرج الن سفیر آمریکا در ایران صورت گرفت. شاه او را به مهمانی خصوصی خود دعوت و با او تنیس بازی میکرد. همین روابط موجب شد تا موضع شاه دربرابر قوام تقویت شده و آمریکا به طرف شاه گرایش یابد.2
تلاش برای افزایش تماسهای شخصی با آمریکا از روشهای دیگری نیز ادامه یافت. به عنوان مثال در سال 1326 اشرف، خواهر دوقلوی شاه در سفر به آمریکا با ترومن ملاقات کرده و تلاش میکند تا نظر او را در خصوص تقویت موقعیت برادرش جلب کند. شاه نیز بعد از سال 1327 و تغییر در قانون اساسی و برداشتن اولین گامهای موفق در راستای افزایش قدرت تصور میکرد اگر بتواند مانند پدر ارتش را تقویت کند میتواند به قدرت مطلقه نزدیکتر شود. برای همین در سال 1328 در جریان سفر به آمریکا و دیدار با ترومن تلاش کرد تا او را راضی کند به ایران کمک مالی و نظامی بکند.3
سیاست شاه در سالهای میانی دهه 20 برای نزدیکی به آمریکا موجب شد تا ترومن رئیس جمهور آمریکا که در آن سالها با اجرای طرحهایی مانند اصل 4 درصدد کنترل نفوذ شوروی در جهان برامده بود، راضی شود تا در راستای جلوگیری از سد نفوذ شوروی به شاه اطمینان بدهد که از تداوم حکومت او حمایت میکند. 4 با این حال یکی از مهمترین اتفاقات صورت گرفته در زمان ریاست جمهوری ترومن ملی شدن صنعت نفت و نقش آمریکا در این رابطه بود. در سالهای ابتدایی ملی شدن صنعت نفت امریکا تلاش میکرد تا نقش میانجی را بین ایران و انگلیس بازی کرده و نگذارد این اختلاف به تقویت نفوذ شوروی در ایران منجر شود.5
کارتر تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی از شاه حمایت کرد. به طوری که در خاطراتش مینویسد حتی چند ماه قبل از انقلاب در گفتگو با سفیر آمریکا در ایران بر حمایت از شاه تاکید کرده و چندان مایل به دادن نقش سیاسی به مخالفان شاه نبوده است. همچنین او تاکید میکند که در کنفرانس گوادلوپ همچنان بر حمایت از شاه تاکید میکرده است.
بر این اساس ترومن چندین پیشنهاد را برای حل اختلافات ایران و انگلیس به مصدق ارایه کرد که هیچ کدام از انها مورد قبول ایران قرا نگرفت. به نتیجه نرسیدن این سیاستها سبب شد تا دراواخر دوران حکومت ترومن نگرانیهایی در خصوص بیثباتی ایران به دلیل بحرانهای اقتصادی و همچنین سیاسی ناشی از کاهش قدرت حکومت مرکزی ابراز کند. هرچند رای آوردن آیزنهاور در آمریکا سبب شد تا سیاست امریکا از میانجیگری به سمت کودتا و برکناری مصدق و تقویت شاه منجر شود اما برخلاف تصور عمومی نقش آمریکا در میانجی گری بین ایران وانگلیس نه به دلیل همدلی این کشور با ایران بلکه در راستای جلوگیری از تضعیف حکومت مرکزی ایران و دکترین سد نفوذ صورت گرفته بود. 6 شاید براین اساس بتوان مدعی شد برفرض اگر هم امکان انتخاب مجدد ترومن به عنوان رئیس جمهور وجود داشت او نیز درراستای جلوگیری از افزایش نفوذ شوروی، از کودتا در ایران و براندازی حکومت مصدق حمایت میکرد.
کندی
کندی هنگامی به قدرت رسیده بود که موج انقلابات در جهان سوم و گرایش به کمونیسم در آنها رو به فرونی بود. از این رو سیاستی که او در مورد ایران در نظر گرفته بود، اصلاحات از بالا به منظور جلوگیری از انقلاب از پایین و از سوی مردم بود. جاناف کندی نخستین تماس مستقیم خود را با شاه در ماه مارس 1961 (اسفند 39) در ملاقات با سپهبد بختیار در واشنگتن برقرار کرد. در این دیدار کندی کمک به شاه را منوط به انجام اصلاحات اجتماعی و اقتصادی میکند. 7
در سال 1340 محمدرضا شاه امینی را به نخستوزیری منصوب کرد. درباره این که آیا نخستوزیری تحت فشار کندی بوده یا نه اختلاف نظر وجود دارد. 8 بعد از شکست امینی در انجام اصلاحات و افزایش ناآرامیهای اجتماعی، شاه در فروردین 41 رهسپار واشنگتن شد. کندی از شاه خواست قسمتی از هزینههای نظامی خود را صرف بهبود وضع اقتصادی کشور بنماید. شاه به کندی قول داد هرچه آمریکا مایل باشد انجام دهد؛ به شرط آنکه دست از حمایت امینی بردارند. کندی این تقاضا را پذیرفت. از این تاریخ به بعد حمایت کندی از شاه افزایش یافته به طوری که کندی نخستین کسی بود که تصویب اصول ششگانه را تبریک گفت: «پیروزی آن اعلیحضرت را در رفراندم تاریخی روز شنبه گذشته صمیمانه تبریک میگوییم که بیش از پیش مایه خوشبختی است که اکثریت عظیم ملت ایران رهبری آن اعلیحضرت را در راهی که منعکس کننده خواستههای ایشان است مورد تایید قرار دادهاند.» 9
همچنین کندی پس از وقایع خرداد 1342 در نامهای به شاه نوشت: «در تاثری که شما باید از اتفاقاتی که در رابطه با تلاشهای تاسفآور به منظور سد کردن برنامههای اصلاحی شما روی داده احساس کنید خود را سهیم میدانم. اطمینان دارم به تدریج که مردم به اهمیت اقداماتی که شما به منظور گسترش عدالت اجتماعی و ایجاد فرصتهای مساوی برای کلیه ایرانیان آغاز کردهاید پی ببرند اینگونه تظاهرات ناپدید خواهد شد.»10 چند سالی بعد تاریخ خط بطلان بر اظهارات کندی کشید.
کارتر
بسیاری از افراد روی کار آمدن کارتر و فشارهای او بر ایران در خصوص حقوق بشر را سرآغاز تضعیف حکومت شاه و پایان سلطنت پهلوی عنوان میکنند. در این راستا بسیاری کتابها و مقالات نوشته شده و به مواضع و برخوردهای لفظی که بین شاه و غرب در خصوص حقوق بشر اشاره و عنوان میکنند که فشارهای کندی موجب شد تا مخالفان سیاسی بتوانند از فرصت استفاده و زمینههای سقوط شاه را فراهم کنند اما مروری بر مواضع کندی نشان میدهد که هر چند او خواهان اصلاحات سیاسی در کشورهای جهان سوم بود اما این مسئله در راستای همان سیاست کندی یعنی پیش گیری از انقلاب در کشورهای زیر سیطره غرب بوده است.
بر این اساس کندی از زمان روی کارآمدن تا نزدیک به پیروزی انقلاب نه تنها حامی شاه بود بلکه تمام تلاش خود را برای تداوم حکومت او به کار میبست. به عنوان مثال کارتر در کتاب خاطراتش مینویسد: «من نیز همانند دیگر رؤسای جمهور آمریکا بر این باور بودم که شاه برای ما همپیمان قدرتمندی است. حفظ روابط حسنه با مصر و عربستان سعودی و همزمان فروش نفت به اسرائیل، حکایت از قابلیتی در وجود شاه داشت و این قابلیت برای من ستایشآمیز بود.» 11
همچنین برخلاف تصوری که مخالفان شاه در سالهای 56 و57 داشتند، کارتر -با وجود انتقاداتی که به دلیل بحثهای حقوق بشر میکرد- هیچگاه از حمایت شاه دست برنداشته و حتی فروش تسلیحات نظامی را هم به ایران متوقف نکرد. به عنوان مثال کارتر در 1356با فرستادن وزیر امور خارجهاش به ایران، بر حمایتهای کارتر از شاه تاکید کرد، همچنین موافقت کارتر مبنی بر فروش f16 به ایران را اعلام میکند. 12 وقتی شاه به آمریکا رفت و با جیمی کارتر دیدار کرد، رئیس جمهور آمریکا کوشید به شاه اطمینان دهد که هیچ تغییر سیاستی رخ نداده و همچنان از او حمایت میکند. 13
همچنین کارتر تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی از شاه حمایت کرد. به طوری که در خاطراتش مینویسد حتی چند ماه قبل از انقلاب در گفتگو با سفیر آمریکا در ایران بر حمایت از شاه تاکید کرده و چندان مایل به دادن نقش سیاسی به مخالفان شاه نبوده است. همچنین او تاکید میکند که در کنفرانس گوادلوپ همچنان بر حمایت از شاه تاکید میکرده است. 14
از طرفی دیگر هر چند روابط شاه و کارتر در این سالها تحتتاثیر افزایش قیمت نفت و انتقادات آمریکا نسبت به حقوق بشر بوده است اما در این میان شاه نیز سعی میکرد تا با استفاده از لابیهای خود در آمریکا برخلاف موضعگیریهای بعضا تندش در برابر غرب در مصاحبههایش اطمینان لازم در خصوص تداوم حضور ایران در محور غرب را به کارتر بدهد. از این رو هر چند در خصوص مسایل کوتاه مدت شاه با کارتر اختلاف نظرهایی داشت اما هر دو در خصوص سیاستهای بلند مدت و نیاز به همکاری با یکدیگر شکی نداشتند.
در دوران پهلوی دوم نیز این مسئله صدق میکرد. به طوری که با روی کارآمدن برخی از روسای جمهور آمریکا دست محمدرضا پهلوی در اتخاذ تصمیمهای بلندپروازانه در سطح منطقه بازتر میشد اما برخی دیگر از روسای جمهور آمریکا با تحت فشار قراردادن پهلوی دوم، ایران را مجبور به اتخاذ سیاستها اصلاحات اجتماعی میکردند. با توجه به اینکه تاریخ نشان داده که بیشترین فشارها بر روی شاه از سوی روسای جمهوری دموکرات بوده است، این نوشتار درصدد بررسی روابط شاه با سه تن از روسای جمهور دموکرات در دوران سلطنتش است.
ترومن
بعد از اشغال ایران توسط متفقین و برکناری رضاخان و تضعیف حکومت مرکزی، وضعیت به گونهای رقم خورده بود که پسرش از موقعیت متزلزلی برخودار بوده و نمیتوانست در سالهای اولیه حکومت مانند پدر رفتار کند. از این رو در سالهای ابتدای دهه 20 محمدرضا پهلوی درصدد برآمد تا با اتخاذ سیاستهایی در داخل و خارج بر استحکام حکومت خود بیفزاید. یکی از این سیاستها نزدیک شدن به ایالات متحده آمریکا بود. هدف شاه از این کار تقویت موضع حکومتش در مقابل شوروری و افزایش حمایت انگلیس از وی بود. 1
در این راستا شاه تلاش کرد تا برای جلب نظر آمریکا ارتباط شخصی با مسئولان سفارت آمریکا در ایران برقرار کند. از این رو در دوران اشغال ایران، نخستین تماسهای او با آمریکاییها از طریق جرج الن سفیر آمریکا در ایران صورت گرفت. شاه او را به مهمانی خصوصی خود دعوت و با او تنیس بازی میکرد. همین روابط موجب شد تا موضع شاه دربرابر قوام تقویت شده و آمریکا به طرف شاه گرایش یابد.2
تلاش برای افزایش تماسهای شخصی با آمریکا از روشهای دیگری نیز ادامه یافت. به عنوان مثال در سال 1326 اشرف، خواهر دوقلوی شاه در سفر به آمریکا با ترومن ملاقات کرده و تلاش میکند تا نظر او را در خصوص تقویت موقعیت برادرش جلب کند. شاه نیز بعد از سال 1327 و تغییر در قانون اساسی و برداشتن اولین گامهای موفق در راستای افزایش قدرت تصور میکرد اگر بتواند مانند پدر ارتش را تقویت کند میتواند به قدرت مطلقه نزدیکتر شود. برای همین در سال 1328 در جریان سفر به آمریکا و دیدار با ترومن تلاش کرد تا او را راضی کند به ایران کمک مالی و نظامی بکند.3
سیاست شاه در سالهای میانی دهه 20 برای نزدیکی به آمریکا موجب شد تا ترومن رئیس جمهور آمریکا که در آن سالها با اجرای طرحهایی مانند اصل 4 درصدد کنترل نفوذ شوروی در جهان برامده بود، راضی شود تا در راستای جلوگیری از سد نفوذ شوروی به شاه اطمینان بدهد که از تداوم حکومت او حمایت میکند. 4 با این حال یکی از مهمترین اتفاقات صورت گرفته در زمان ریاست جمهوری ترومن ملی شدن صنعت نفت و نقش آمریکا در این رابطه بود. در سالهای ابتدایی ملی شدن صنعت نفت امریکا تلاش میکرد تا نقش میانجی را بین ایران و انگلیس بازی کرده و نگذارد این اختلاف به تقویت نفوذ شوروی در ایران منجر شود.5
کارتر تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی از شاه حمایت کرد. به طوری که در خاطراتش مینویسد حتی چند ماه قبل از انقلاب در گفتگو با سفیر آمریکا در ایران بر حمایت از شاه تاکید کرده و چندان مایل به دادن نقش سیاسی به مخالفان شاه نبوده است. همچنین او تاکید میکند که در کنفرانس گوادلوپ همچنان بر حمایت از شاه تاکید میکرده است.
بر این اساس ترومن چندین پیشنهاد را برای حل اختلافات ایران و انگلیس به مصدق ارایه کرد که هیچ کدام از انها مورد قبول ایران قرا نگرفت. به نتیجه نرسیدن این سیاستها سبب شد تا دراواخر دوران حکومت ترومن نگرانیهایی در خصوص بیثباتی ایران به دلیل بحرانهای اقتصادی و همچنین سیاسی ناشی از کاهش قدرت حکومت مرکزی ابراز کند. هرچند رای آوردن آیزنهاور در آمریکا سبب شد تا سیاست امریکا از میانجیگری به سمت کودتا و برکناری مصدق و تقویت شاه منجر شود اما برخلاف تصور عمومی نقش آمریکا در میانجی گری بین ایران وانگلیس نه به دلیل همدلی این کشور با ایران بلکه در راستای جلوگیری از تضعیف حکومت مرکزی ایران و دکترین سد نفوذ صورت گرفته بود. 6 شاید براین اساس بتوان مدعی شد برفرض اگر هم امکان انتخاب مجدد ترومن به عنوان رئیس جمهور وجود داشت او نیز درراستای جلوگیری از افزایش نفوذ شوروی، از کودتا در ایران و براندازی حکومت مصدق حمایت میکرد.
ترومن و محمدرضا پهلوی [3603- 3ع]
کندی
کندی هنگامی به قدرت رسیده بود که موج انقلابات در جهان سوم و گرایش به کمونیسم در آنها رو به فرونی بود. از این رو سیاستی که او در مورد ایران در نظر گرفته بود، اصلاحات از بالا به منظور جلوگیری از انقلاب از پایین و از سوی مردم بود. جاناف کندی نخستین تماس مستقیم خود را با شاه در ماه مارس 1961 (اسفند 39) در ملاقات با سپهبد بختیار در واشنگتن برقرار کرد. در این دیدار کندی کمک به شاه را منوط به انجام اصلاحات اجتماعی و اقتصادی میکند. 7
در سال 1340 محمدرضا شاه امینی را به نخستوزیری منصوب کرد. درباره این که آیا نخستوزیری تحت فشار کندی بوده یا نه اختلاف نظر وجود دارد. 8 بعد از شکست امینی در انجام اصلاحات و افزایش ناآرامیهای اجتماعی، شاه در فروردین 41 رهسپار واشنگتن شد. کندی از شاه خواست قسمتی از هزینههای نظامی خود را صرف بهبود وضع اقتصادی کشور بنماید. شاه به کندی قول داد هرچه آمریکا مایل باشد انجام دهد؛ به شرط آنکه دست از حمایت امینی بردارند. کندی این تقاضا را پذیرفت. از این تاریخ به بعد حمایت کندی از شاه افزایش یافته به طوری که کندی نخستین کسی بود که تصویب اصول ششگانه را تبریک گفت: «پیروزی آن اعلیحضرت را در رفراندم تاریخی روز شنبه گذشته صمیمانه تبریک میگوییم که بیش از پیش مایه خوشبختی است که اکثریت عظیم ملت ایران رهبری آن اعلیحضرت را در راهی که منعکس کننده خواستههای ایشان است مورد تایید قرار دادهاند.» 9
همچنین کندی پس از وقایع خرداد 1342 در نامهای به شاه نوشت: «در تاثری که شما باید از اتفاقاتی که در رابطه با تلاشهای تاسفآور به منظور سد کردن برنامههای اصلاحی شما روی داده احساس کنید خود را سهیم میدانم. اطمینان دارم به تدریج که مردم به اهمیت اقداماتی که شما به منظور گسترش عدالت اجتماعی و ایجاد فرصتهای مساوی برای کلیه ایرانیان آغاز کردهاید پی ببرند اینگونه تظاهرات ناپدید خواهد شد.»10 چند سالی بعد تاریخ خط بطلان بر اظهارات کندی کشید.
محمود فروغی همراه با کندی، به هنگام تقدیم استوارنامه [5498- 11ع]
کارتر
بسیاری از افراد روی کار آمدن کارتر و فشارهای او بر ایران در خصوص حقوق بشر را سرآغاز تضعیف حکومت شاه و پایان سلطنت پهلوی عنوان میکنند. در این راستا بسیاری کتابها و مقالات نوشته شده و به مواضع و برخوردهای لفظی که بین شاه و غرب در خصوص حقوق بشر اشاره و عنوان میکنند که فشارهای کندی موجب شد تا مخالفان سیاسی بتوانند از فرصت استفاده و زمینههای سقوط شاه را فراهم کنند اما مروری بر مواضع کندی نشان میدهد که هر چند او خواهان اصلاحات سیاسی در کشورهای جهان سوم بود اما این مسئله در راستای همان سیاست کندی یعنی پیش گیری از انقلاب در کشورهای زیر سیطره غرب بوده است.
بر این اساس کندی از زمان روی کارآمدن تا نزدیک به پیروزی انقلاب نه تنها حامی شاه بود بلکه تمام تلاش خود را برای تداوم حکومت او به کار میبست. به عنوان مثال کارتر در کتاب خاطراتش مینویسد: «من نیز همانند دیگر رؤسای جمهور آمریکا بر این باور بودم که شاه برای ما همپیمان قدرتمندی است. حفظ روابط حسنه با مصر و عربستان سعودی و همزمان فروش نفت به اسرائیل، حکایت از قابلیتی در وجود شاه داشت و این قابلیت برای من ستایشآمیز بود.» 11
همچنین برخلاف تصوری که مخالفان شاه در سالهای 56 و57 داشتند، کارتر -با وجود انتقاداتی که به دلیل بحثهای حقوق بشر میکرد- هیچگاه از حمایت شاه دست برنداشته و حتی فروش تسلیحات نظامی را هم به ایران متوقف نکرد. به عنوان مثال کارتر در 1356با فرستادن وزیر امور خارجهاش به ایران، بر حمایتهای کارتر از شاه تاکید کرد، همچنین موافقت کارتر مبنی بر فروش f16 به ایران را اعلام میکند. 12 وقتی شاه به آمریکا رفت و با جیمی کارتر دیدار کرد، رئیس جمهور آمریکا کوشید به شاه اطمینان دهد که هیچ تغییر سیاستی رخ نداده و همچنان از او حمایت میکند. 13
همچنین کارتر تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی از شاه حمایت کرد. به طوری که در خاطراتش مینویسد حتی چند ماه قبل از انقلاب در گفتگو با سفیر آمریکا در ایران بر حمایت از شاه تاکید کرده و چندان مایل به دادن نقش سیاسی به مخالفان شاه نبوده است. همچنین او تاکید میکند که در کنفرانس گوادلوپ همچنان بر حمایت از شاه تاکید میکرده است. 14
از طرفی دیگر هر چند روابط شاه و کارتر در این سالها تحتتاثیر افزایش قیمت نفت و انتقادات آمریکا نسبت به حقوق بشر بوده است اما در این میان شاه نیز سعی میکرد تا با استفاده از لابیهای خود در آمریکا برخلاف موضعگیریهای بعضا تندش در برابر غرب در مصاحبههایش اطمینان لازم در خصوص تداوم حضور ایران در محور غرب را به کارتر بدهد. از این رو هر چند در خصوص مسایل کوتاه مدت شاه با کارتر اختلاف نظرهایی داشت اما هر دو در خصوص سیاستهای بلند مدت و نیاز به همکاری با یکدیگر شکی نداشتند.
محوطه کاخ سفید
از راست: کیومرث جهانبینی محافظ شاه، جیمی کارتر، محمدرضا پهلوی، عباسعلی خلعتبری، اردشیر زاهدی[2558 ـ 11ع]
فرجام سخن
میتوان با مروری بر روابط شاه با روسای جمهور دموکرات آمریکا این گونه برداشت کرد که با وجود اینکه بیشترین فراز و نشیبهای شاه در دوران روسای جمهوری دموکراتها بوده است اما هیچکدام به دنبال تضعیف شاه و سرنگونی او نبوده اند و اصرار آنها مبنی بر اصلاحات در راستای جلوگیری از انقلاب و تداوم حضور ایران و شاه در بلوک غرب بوده است.
منابع
فرجام سخن
میتوان با مروری بر روابط شاه با روسای جمهور دموکرات آمریکا این گونه برداشت کرد که با وجود اینکه بیشترین فراز و نشیبهای شاه در دوران روسای جمهوری دموکراتها بوده است اما هیچکدام به دنبال تضعیف شاه و سرنگونی او نبوده اند و اصرار آنها مبنی بر اصلاحات در راستای جلوگیری از انقلاب و تداوم حضور ایران و شاه در بلوک غرب بوده است.
منابع
http://www.iichs.ir/s/3937
1.علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران،1357-1320، تهران، قومس، چاپ هفتم، 1386، ص120.
2.جیمز بیل، شیر و عقاب، ترجمه فروزنده برلیان، تهران، نشر فاخته، 1371، ص 55-53.
3. عبدالرضا هوشنگمهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1300-1357، تهران، البرز، 1375، ص 106.
4.علیرضا ازغندی، همان، ص122.
5.علیرضا ازغندی، همان، ص124.
6.موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سقوط(مجموعه مقالات نخستین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی)، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص263.
7.عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط پهلوی، تهران، نشر مولف، 1368، ص 176.
8.عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، صفحه162
9.وحید سینایی، دولت مطلقه: نظامیان و سیاست در ایران (1299-1357)، تهران، کویر، ،1384 ص 478.
10.وحید سینایی، همان، ص 479.
11.جیمی کارتر، ایران در خاطرات جیمی کارتر، ترجمه: ابراهیم ایران نژاد، طیبه غفاری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390، ص 17.
12.جیمز بیل، همان، ص310.
13.ویلیام شوکراش، معمای شاه مات، ترجمه بهرام افراسیابی، تهران، 1388، ص411.
14.جیمی کارتر، همان، ص27.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران